نام من حسین است

حسین کربلایی آب بگذار...که آب امروز تیغ آبدارست

نام من حسین است

حسین کربلایی آب بگذار...که آب امروز تیغ آبدارست

نام من حسین است

یاحق
عاشقان را شادمانی و غم اوست...دست مزد و اجرت خدمت هم اوست
بنام مبارک تمام تجلیات حضرت حق و با سلام و درود خدمت همه ی دوستان و یاران حقیقت...این وبلاگ بر آنست تا کتاب ×نام من حسین است× را که اخیرا منتشر شده و مجموعه ای از متن های کوتاه درباره عاشوراست بصورت فایل پی دی اف در اختیار علاقه مندان و دوستداران مسلک تماما عشق حسینی قرار بدهد...امید که کربلا را ببینیم (باور کنید همین نزدیکیست) و حسینی بمانیم...مهدی خوشروی
  

برای دریافت فایل کتاب لطفا روی آدرس زیر کلیک کنید... 

 http://up.iranblog.com/images/czdfpjpl8f8ujwioor.pdf

طرح جلد و مقدمه کتاب

 

 

یا حق

کلمة الله هی العلیا

  کیست این پنهان مرا در جان و تن                         کز زبان  من همی گوید سخن

حرفی برای مقدمه ندارم پس جایی برای اطاله ی «من» نیست فقط در حاشیه می توانم این را بگویم که این کتاب شامل یازده دفتر و هر دفتر یازده کلمه و جمعاً 121 کلمه است که در طی مدت تقریباً 9 ماه دقیقاً از روز عاشورای 1432 هـ. ق «25/9/89 ش» تا رمضان الکریم سال 1390 ش به صورت تدریجی به روی کاغذ آمد این کلمه ها و معارف عاشورایی که در اثر تغییر حالات و سلوک های متفاوت و مکاشفات درونی از محضر عنایت حضرت عشق و تجلی او از پیران و دلپاکان و سالکان حقیقی آستان کبریایی اش دریافت شده بارها و بارها خوانده و چکش کاری شد تا به این شکلی که پیش رو دارید به دست عزیزانی چون شما رسید در ابتدا عرض کردم حرفی برای مقدمه ندارم اما چون مقدمه، ورودگاه سخن و بنوعی تصویری کلی از هر کتاب است و ذهن مخاطب را برای خواندن آماده می کند، دوست دارم بار مقدمه را بدوش کلمات نورانی حضرت مولانا بگذارم شاید بنوعی نقصان رفع شود، آن بزرگوار در مقالات « فیه ما فیه» کلام های جالبی درباره سخن و کلام و معرفت الهی دارند که گزیده های کوتاهی را عیناً از مقالات مولانا نقل می کنم. در مقالات «فیه ما فیه» چنین آمده است که «تواتر شنیدن گوش، فعل رویت کند و حکم رویت دارد»، «پس دانستیم که گوش چون به تواتر شنود حکم دید دارد»، « سخن بهانه است»، « اصل مقصود است آن شعر فرع مقصود است که اگر آن مقصود نبودی آن شعر نگفتی»، «گفت (سخن)، میوه ی درخت عمل است»، «آنچه می آید، می گویم اگر خدا خواهد این اندک سخن نافع گرداند و این را در اندرون سینه ی شما قائم دارد و نعمتهای عظیم کند و اگر نخواهد صد هزار سخن گفته گیر، هیچ در دل قرار نگیرد هم بگذرد و فراموش شود»، «این سخن ها سپاه حقند قلعه ها را بدستوری حق باز کنند و بگیرند»، «امید دارم که شما این سخن ها را هم از اندرون خود بشنوید که مفید آن است»، «هزار سخن از بیرون بگوی، تا از اندرون مصدّقی نباشد سودی ندارد»، « حق تعالی این کلمات را لشکر ما کند گًِردِ شما، تا از اعدا شما را سد شوند تا سبب قهر اعدا باشد»، « این سخن اگر این ساعت اثر نکند بعد از مدتی که پخته تر گردی عظیم اثر کند»،« وصیت می کنم یاران را که چون شما را عروسان معنی در باطن روی نماید و اسرار کشف گردد هان و هان تا آن را به اغیار نگویید و شرح نکنید و این سخن ما را که می شنوید به هر کس نگویید »، « حق تعالی این سخن ها را بر ایشان حرام کرده است»، «حضرت مصطفی (ص) ایشان را فرمود که از اغیار حکمت را نهان دارید و دهان و زبان را پیش اغیار بسته دارید»، «حاصل سخن این است که به کار دین مشغول باش تا دنیا پس ِ تو دَوَد»، « این سخن را پایان نیست و اگر باشد همچون سخن های دگر نباشد»، «تو یک بار بگو خدا و آن گاه پای دار تا جمله ی بلاها بر تو ببارد»، «من در میان نیستم حرکت از دست حق است»، «این سخن که از دهان ما بیرون می آید جان ایشان است اگر پشت به تن کنند و روی به جان آرند زیان ندارد»، «این سخن از حاجت تو هست شد که چون میل این سخن داشتی این سخن زاییده شد»، «یکی گفت: ما را به همت یاد دار، اصل همت است»، «سخن فرع است»، «اگر در خواب باشی و اگر بیدار باشی و اگر بنویسی و اگر بخوانی در جمیع احوال خالی نباشی از یاد حق»، «گوینده در حقیقت حق بود» «حق از حرف و صوت منزه است سخن او بیرون حرف و صوت است اما سخن خود را درهر حرف و صوتی و از هر زبانی که بخواهد روان کند»، «مرا آنکس در سخن آورد که همه ی چیزها را در سخن آورد و در و دیوار و سنگ و کلوخ را در سخن آورد آن خالقی که آن همه را نطق می بخشد مرا نیز در نطق آورد»، «نزد حق زبان بهانه است چون فرمودش که سخن گو، سخن گفت و به هر چه بفرماید و حکم کند سخن گوید»، « بسیار کسان هستند که کارها می کنند غرضشان چیزی دیگر و مقصود حق چیزی دیگر، بنگر که برای قرآن چند تفسیر ساخته اند ده ده مجلد و هشت هشت مجلد و چارچار مجلد، غرضشان اظهار فضل خویشتن »، « شاد می شوم زیرا سخنی را که حق گوید هر جا که رسد زنده کند و اثرهای عظیم کند تیری که از کمان حق جهد هیچ سپری و جوشنی مانع آن نگردد از این رو شادم »، « تفرقه در صورت است و در معنی همه جمعیت است»، « مراد از قول، فایده و رقت است» «سخن ما همه نقد است و سخن های دیگران نقل است» «بهترین سخن ها ‌آن است که مفید باشد نه بسیار»، « سخن بی پایان است اما به قدر مصلحت فرود می آید»، «سخن را چون بسیار آرایش کنند مقصود فراموش می شود»، «اصل مقصود است و باقی دردسر است»

«مقالات فیه ما فیه»

در جایی دیگر در غزلیات شمس که سراسر عشق و دلدادگی است جان ما مولانا غزلی را مطرح می کند که بنوعی چکیده و کلیتی از تمام کلمه های این کتاب است:

سماع از بهر جان بی قرارست                          سبک برجه، چه جای انتظارست

مشین اینجا تو با اندیشه ی خویش                    اگر مردی برو آنجا که یارست

مگو باشد که او ما را نخواهد                              که مرد تشنه را با این چه کارست

که پروانه نیندیشد ز آتش                                  که جان عشق را اندیشه عارست

چو مرد جنگ بانگ طبل بشنید                           در آن ساعت هزار اندر هزارست

شنیدی طبل برکِش زود شمشیر                         که جان تو غلاف ذوالفقارست

بزن شمشیر و ملک عشق بستان                        که ملک عشق ملک پایدارست

حسین کربلایی، آب، بگذار                                  که آب امروز تیغ آبدارست

«غزل شماره 338 غزلیات شمس مطابق با نسخه مرحوم فروزانفر »

و در آخر

عاشقان را شادمانی و غم اوست                     دستمزد و اجرت خدمت هم اوست

«مَن کانَ یَرجوا لِقاءَ رَبِّه فَلَیَعمَل عَمَلاً صالحاً و لایشرِک بِعبادةِ رَبِّهِ اَحَداً » قرآن کریم

پیر هرات خواجه عبدالله انصاری ذیل تفسیر این آیه می فرماید«همه ی خلق بر زندگانی عاشقند و مرگ بر ایشان دشوار،عارف به مرگ می شتابد به امید دیدار»

                                                                  یا حق                            

                                                                 18  شهریور 1390 ش

                                                                     مهدی خوشروی